داستان كوتاه آموزنده80

ابوالقاسم كريمي:مشاور شركت بيمه پارسيان

داستان كوتاه آموزنده80

۱۶۴ بازديد

روزي حاتم طايي در صحرا عبور مي كرد، درويشي راه بر حاتم گرفت و از او ده هزار دينار كمك مالي بلاعوض خواست. حاتم گفت: ده هزار دينار بسيار خواستي. درويش گفت: يك دينار بده. حاتم گفت: آن زياده طلبي چه بود و اين كم خواستن از چه سبب است؟ درويش گفت: از شخصي چون تو كمتر از ده هزار دينار نبايد درخواست كرد و به چون تويي كمتر از اين مبلغ نمي توان بخشيد!! حاتم دستور داد: ده هزار دينار درخواستي درويش را به او پرداخت كردند.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.