داستان كوتاه آموزنده

ابوالقاسم كريمي:مشاور شركت بيمه پارسيان

داستان كوتاه آموزنده

۶۳ بازديد

افسر راهنمايي يه آقايي رو به علت سرعت غيرمجاز نگه مي داره. افسر: مي شه گواهينامه تون رو ببينم؟ راننده: گواهينامه ندارم. بعد از پنجمين تخلفم باطلش كردن. افسر: ميشه كارت ماشينتون رو ببينم؟. اين ماشين من نيست! من اين ماشينو دزديده ام !!! - اين ماشين دزديه؟ - آره همينطوره. ولي بذار يه كم فكر كنم! فكر كنم وقتي داشتم تفنگم رو مي زاشتم تو داشبورد كارت ماشين صاحبش رو ديدم! - يعني تو داشبورد يه تفنگ هست؟ - بله. همون تفنگي كه باهاش خانم صاحب ماشين رو كشتم و بعدش هم جنازه اش رو گذاشتم تو صندوق عقب. -يه جسد تو صندوق عقب ماشينه؟ بله قربان همينطوره!!! با شنيدن اين حرف افسر سريعا با مافوقش (سروان )تماس مي گيره.طولي نمي كشه كه ماشينهاي پليس ماشين مرد رو محاصره مي كنن و سروان براي حل اين قضيه پيچيده به پيش مرد مي آد. سروان: -ببخشيد آقا ميشه گواهينامه تون رو ببينم؟ مرد: - بله بفرمائيد!! گواهينامه مرد كاملا صحيح بود! سروان: اين ماشين مال كيه؟ مرد: مال خودمه جناب سروان. اينم كارتش ! اوراق ماشين درست بود و ماشين مال خود مرد بود! - ميشه خيلي آروم داشبورد رو باز كني تا ببينم تفنگي تو اون هست يا نه؟ - البته جناب سروان ولي مطمئن باشين كه تفنگي اون تو نيست !! واقعا هم هيچ تفنگي اون تو نبود! - ميشه صندوق عقب رو بزنين بالا. به من گفتن كه يه جسد اون تويه !! - ايرادي نداره ... مرد در صندوق عقب رو باز مي كنه و صد البته كه جسدي اون تو نيست !!! سروان: من كه سر در نمي آرم. افسري كه جلوي شما رو گرفته به من گفت كه شما گواهينامه ندارين، اين ماشين رو دزديدين، تو داشبوردتون يه تفنگ دارين و يه جسد هم تو صندوق عقبتونه !!! مرد:- عجب !!!، شرط مي بندم كه اين دروغگو به شما گفته كه من تند هم مي رفتم.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.