داستان كوتاه آموزنده

ابوالقاسم كريمي:مشاور شركت بيمه پارسيان

داستان كوتاه آموزنده

۶۲ بازديد

روزي حضرت سليمان مورچه اي را در پاي كوهي ديد كه مشغول جا به جا كردن خاك هاي پايين كوه بود. از او پرسيد: چرا اين همه سختي را متحمل مي شوي؟ مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر اين كوه را جا به جا كني به وصال من خواهي رسيد و من به عشق وصال او مي خواهم اين كوه را جا به جا كنم. حضرت سليمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشي نمي تواني اين كار را انجام بدهي. مورچه گفت: تمام سعي ام را مي كنم. حضرت سليمان كه بسيار از همت و پشتكار مورچه عاشق خوشش آمده بود براي او كوه را جابجا كرد. مورچه رو به آسمان كرد و گفت: خدايي را شكر مي گويم كه در راه عشق، پيامبري را به خدمت موري در مي آورد.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.