داستان كوتاه آموزنده

ابوالقاسم كريمي:مشاور شركت بيمه پارسيان

داستان كوتاه آموزنده

۶۱ بازديد

معلم كمي فكر كرد و گفت: گوش كنيد، مثالي مي زنم، دو مرد پيش من مي آيند. يكي تميز و ديگري كثيف. من به آن ها پيشنهاد مي كنم حمام كنند. شما فكر مي كنيد، كدام يك اين كار را انجام دهند؟ شاگردان يك زبان جواب دادند: خوب مسلما كثيفه. معلم گفت: نه، تميزه. چون او به حمام كردن عادت كرده و كثيفه قدر آن را نمي داند. پس چه كسي حمام مي كند؟ حالا پسرها مي گويند: تميزه. معلم جواب داد: نه، كثيفه، چون او به حمام احتياج دارد. باز پرسيد: خوب، پس كداميك از مهمانان من حمام مي كنند؟ يك بار ديگر شاگردها گفتند: كثيفه. معلم دوباره گفت: اما نه، البته كه هر دو! تميزه به حمام عادت دارد و كثيفه به حمام احتياج دارد. خوب بالاخره كي حمام مي كنه؟ بچه ها با سر درگمي جواب دادند: هر دو. معلم بار ديگر توضيح مي دهد: نه، هيچ كدام. چون كثيفه به حمام عادت ندارد و تميزه هم نيازي به حمام كردن ندارد. شاگردان با اعتراض گفتند: بله درسته، ولي ما چطور مي توانيم تشخيص دهيم؟ هر بار شما يك چيزي را مي گوييد و هر دفعه هم درست است. معلم در پاسخ گفت: خوب پس متوجه شديد، اين يعني: منطق. و از ديدگاه هر كس متفاوت است.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.