داستان كوتاه جواب بي وفايي

ابوالقاسم كريمي:مشاور شركت بيمه پارسيان

داستان كوتاه جواب بي وفايي

۷۰ بازديد

دختر جواني از مكزيك براي يك ماموريت اداري چند ماهه به آرژانتين منتقل شد. پس از دو ماه، نامه اي از نامزد مكزيكي خود دريافت مي كند به اين مضمون: لوراي عزيز، متأسفانه ديگر نمي توانم به اين رابطه از راه دور ادامه بدهم و بايد بگويم كه در اين مدت ده بار به تو خيانت كرده ام و مي دانم كه نه تو و نه من شايسته اين وضع نيستيم. مرا ببخش و عكسي كه به تو داده بودم برايم پس بفرست. با عشق: روبرت دختر جوان، رنجيـده خاطر از رفتار و بي وفايي مرد، در جواب، از همه همكاران و دوستانش مي خواهد كه عكسي از نامزد، برادر، پسرعمو، پسردايي ... خودشان به او قرض بدهند و همه آن عكس ها را همراه با عكس روبرت، نامزد بي وفايش، در يك پاكت گذاشته و همراه با يادداشتي برايش پست مي كند، به اين مضمون: روبرت عزيز، مرا ببخش، اما هر چه فكر كردم قيافه تو را به ياد نياوردم، لطفاً عكس خودت را از ميان عكس هاي توي پاكت جدا كن و بقيه را به من برگردان.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.